سرآغاز همه چیز تجربه درد بود؛ درد تنهایی، ندانستن، نفهمیدن، عدم قطعیت و درد ناقص بودن. من نیاز داشتم راهی برای تحمل این همه درد بیابم و به جایی پناه برم. روانکاوی به من کمک کرد بتوانم در اتاق درمان فضایی پیدا کنم، امن که درعین تلاطم آرام بوده و هست. و اینگونه اتاق درمان برای من تبدیل شد به مامنی که توانستم دوباره و به شکلی دیگر زندگی خود را زیست و نوعی دیگر از بودن را تجربه کنم. در آنجا توانستم خود را از نگاه یک دیگری ببینم و بشنوم. توانستم چراییهای خود را با صدایی بلند به زبان بیاورم، کلافهای سردرگم درونیم را از پستو بیرون بکشم و برای باز کردنشان کمک بخواهم، توانستم آزمون و خطا کنم و رابطهای متفاوت از تمامی ارتباطات خود شکل دهم. این رابطه به من آموخت می توانم انتخاب کنم و چیزی غیر از آنچه در درون به آن باور داشتم را محقق کنم.
علاقه من فهمیدن و درک کردن اتفاقات و تجارب آنالیزان هایم است. من از روانکاوی به عنوان ابزاری برای این مهم استفاده می کنم و در طی سال های کاری و آموزشیم دریافتم روان برای مراقبت کردن و حفظ بقای خود، دفاع ها و مقاومت هایش را شکل داده است اما در زمان کنونی این راهکارها به خوبی گذشته نمی توانند از فرد مراقبت کنند و حال به عنوان عنصری ناهمخوان و مزاحم ادراک می شوند. هدف من در اتاق درمان کمک به آنالیزان برای فهم و ادراک معنای آنچه که تجربه می کند، است که نهایتا منجر به تغییر و یا پذیرش آن می شود.
من ساجده رضایی دانش آموخته روانشناسی بالینی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی تهران هستم. پس از فارغ التحصیلی میل به کنکاش و جستجوگری من را به سمت مطالعه روانکاوی کشاند و بطور رسمی آموزش روانکاوی را آغاز کردم و در طی این سال ها زیر نظر استادانی همچون دکتر سیامک موحدی، دکتر نهاله مشتاق، آقای بهزاد پورعلی بابا، دکتر صفورا محمدیان و… آموزش دیده و سوپرویژن دریافت کرده ام و همچنان با میل و اشتیاق این مسیر را ادامه می دهم. در خلال آموزش روانکاوی از سال ۱۳۹۷-۱۳۹۹ به عنوان روانشناس در بهزیستی مشهد مشغول به کار و همچنین مدرس دوره های مهارت های زندگی قوه قضاییه بودم.
علاوه بر روان تحلیلی و مهارتهای لازم در اتاق درمان من به عنوان یک روانشناس بالینی جعبه ابزار خود را برای انجام رسالتم تا حد توانم با مهارتهای مختلف تجهیز کرده ام.
شنبه تا چهارشنبه:۱۰ صبح تا ۱۰ شب
پنجشنبه:۱۰ صبح تا ۷ عصر
جمعه:تعطیل