روانشناسی از همون دوم دبیرستان که انسانی رو انتخاب کردم شد برای من عشق، شد علاقه، شد هدف، از همونجا عاشق اش شدم احساس کردم به من چیزی میده که بقیه نمیدن انگار اون منو میفهمه منم اونو، از همون اول دوست داشتم خودمو بیشتر درک کنم بعد که درک کردم به آدم های دیگه هم کمک کنم خودشونو درک کنن تا خودشونو گم نکنند تا حق بدن به خودشون.
نمیگم پستی بلندی نداشتم ولی خودمو روانشناس تصور میکردم از اول همینم شد، یه جا تو مسیر با آدمهایی رو به رو شدم که منو خیلی دلسرد کردن از این رشته اما به کمک همسرم و حمایت هاش دوباره تو مسیر قرار گرفتم قدرت گرفتم اوج گرفتم و امروز اینی هستم که اینجام همینی که هستم و بهش افتخار میکنم .
توی مسیر آموزش های کارگاهی و تجربی تر خودمو تو کلینیک خانواده درمانی پیدا کردم که دوره های خانواده درمانی رو می گذروندم مطمئن نبودم که بخوام ادامه بدم اما هرچی پیشتر رفتم علاقه مندتر شدم، سوپرویزن خانواده درمانی گرفتم و شدم خانواده درمانگر سیستمیک، دیدم چقدر جای خالیه آموزش و یادگیری ارتباط برقرار کردن توی زندگی هامون خالیه، وقتی میخوام ازدواج کنیم مراسم عروسی اسباب و اثاثیه همه چی فراهم میکنن اما کوله بار ما از دانش و مهارت ارتباط زناشویی خالیه خالیه، حتی گاهی یادگیری های خوبی هم نداریم برام شد دغدغه پس تصمیم گرفتم بیشتر به زوج ها و خانواده ها کمک کنم تا بتونن یاد بگیرن و ترمیم کنن، آخه خانواده خیلی مهمه اولین جای امنیه که توش چشم باز میکنیم و زن و شوهر مهمتر چون همه میرن ولی زن و شوهرند که برای هم میمونن.
پس هنوزم که هنوزه در کنار کار و کمک به زوج ها دوره های جدید و بین المللی میبینم و یه جایی به این رسیدم که رویکرد هیجان مدار میتونه بیشتر هم به زوج ها کمک کنه و درمان هیجان مدار رو با زوجین پیش گرفتم .
یکشنبه:۱۴ الی ۲۰ (حضوری)
سهشنبه:۱۲:۳۰ الی ۱۷:۳۰ (آنلاین)
چهارشنبه:۱۷ الی ۲۱ (حضوری)
پنجشنبه:۱۶ الی ۲۱ (حضوری)